*نویسنده: حجه الاسلام مصطفی احمدی فر



 

چکیده:

سیمای حقیقی حجاب،‌ حضور در لباسی است که زن با مدد آن بتواند بدون آسیب های اجتماعی و روحی به انجام وظایف دینی و اجتماعی خود همت گمارد. در متون دینی نیز نقل ها و روایات معتبر بسیاری برای بیان کم و کیف این آثار و فواید حجاب و عفاف موجود است که از آن جمله می توان امنیت اجتماعی،‌ تعالی معنوی، سلامت روحی و بهداشت جنسی،‌ آرامش و استحکام خانواده را برشمرد.
حجاب ضمن تأثیر بر سلامت روانی اخلاقی جامعه،‌ پاکی و طهارت و ارتقای شخصیت زن، ‌نه تنها مانع آزادی او نمی شود،‌ بلکه به او نقش دفاعی در برابر آسیبهای فردی و اجتماعی می بخشد و بهداشت روانی اخلاقی جامعه را به ارمغان می آورد.

مقدمه:

حجاب به عنوان یکی از مهمترین مسائل اجتماعی، ‌جایگاه والایی در تأمین بهداشت روانی جامعه دارد. بدین سان که با نهادینه شدن این مقوله در اجتماع،‌ و با فرهنگ سازی مناسب در عرصه اجتماع،‌ بسیاری از بیماری های روانی ناشی از بی حجابی یا بدحجابی، درمان و یا ریشه کن خواهد شد. اگر نیک بنگریم، ‌خواهیم دید که بسیاری از بیماریهای روانی اخلاقی، ‌که شاید در وهله اول، مهم به نظر نرسد ولی آثار و پیامدهای منفی فراوانی به دنبال دارد،‌ از این مقوله سرچشمه می گیرد.
اینک در این مجموعه ما برآنیم که جستاری در مقوله حجاب و نقش آن در بهداشت روانی جامعه داشته و با راهکارهای قرآن جهت درمان بیماری بی حجابی و بدحجابی، ‌آشنا شویم.

الف) ادبیات تحقیق (کلیات):

1 ـ مفهوم شناسی:
1 ـ1 مفهوم شناسی بهداشت روان:
تعریف بهداشت و سلامت روان، ‌چندان ساده نیست و برخی بر این باورند که اصولاً‌ تعریف سلامت روانی ممکن نیست و مشکل بحث بهداشتی روانی هم از آنجا سرچشمه می گیرد که هنوز تعریفی صحیح و قابل قبولی برای هنجار، بیماری و سلامتی در دست نیست.(1)
اصطلاح بهداشت روانی از آن دسته از مفاهیمی است که در روانشناسی مورد مناقشه فراوانی بوده و هست و این جدال از آنجا سرچشمه می گیرد که هنوز تعریفی صحیح برای بهنجاری(2) نداریم. از سوی دیگر تعاریفی از بهداشت روان ارائه گردیده که برخی از آنان را بررسی می کنیم. بسیاری از مردم طبقه بندیهای هنجار و ناهنجاری در بهداشت روان را به طور ذهنی و بدون دقت و غالبا‌ً به صورت ارزش گذارانه و در اشاره به رفتار خوب یا بد به کار می برند. مازلو(3) در این باره می گوید: «به طور کلی کوشش های صورت گرفته برای تعریف بهنجاری‌، یا جنبه آماری داشته و یا به فرهنگی خاص مربوط می شده و یا جنبه ی پزشکی ـ بیولوژیک داشته است. اما این ها فقط تعاریف رسمی اند، نه تعاریف معمولی و روزمره. معنای غیر رسمی این واژه،‌ صریح و روشن است. اکثر مردم هنگامیکه می پرسند،‌ بهنجار چیست؟، همین معنای غیر رسمی را در ذهن دارند. این در اکثر موارد حتی در مورد افراد حرفه ای، ‌هنگامی که اوقات غیر رسمیشان را می گذارنند، ‌یک سؤال ارزشی به شمار می رود و منظور از این سؤال عملاً‌ این است که چه چیز را باید ارج نهیم؟ چه چیز برای ما خوب است و چه چیز بد؟ از چه چیز باید نگران باشیم و از چه چیز باید احساس گناه،‌ و یا احساس تقوا کنیم»(4).
روانپزشکان،‌ سالم بودن را نداشتن علائم بیماری روانی تلقی می کنند،‌ به عبارت دیگر،‌ سلامتی و بیماری را در دو قطب مخالف یکدیگر قرار می دهند و برای اینکه فرد سالمی بیمار شود بایستی از قطب سالم به قطب مخالف برود.(5)
روان کاوان،‌ برخورد بدبینانه ای با این اصطلاح داشته و انسان را افسانه ای بیش نمی دانند.
در عین حال، سلامت نسبی را حاصل تعامل میان قسمتهای مختلف شخصیت از جمله «نهاد»(6)،‌ «من»(7) ، ‌«من برتر»(8) و مقتضیات محیط معرفی می کنند و بهنجاری را میانجیگری صحیح و منطقی «من» بین دو قسمت «نهاد»، ‌و «من برتر» می دانند.
رویکردهای جدیدتر در روانشناسی توسط شناخت گرایان بیش از پیش بر روی تفکرات و تفسیرهای ذهنی اشخاص تأکید دارند. هر چند که سایر عوامل آسیب پذیری را نادیده نمی گیرند، ‌عواملی همچون تجربه رویدادهای خاص در گذشته،‌ این دسته از روانشناسان،‌ بروز احساسات ناخوشایندی همچون اضطراب،‌ افسردگی،‌ ترس ها و... را حاصل تفکرات منفی می دانند و سلامت روان را در پرتو تفکر منطقی، ‌تفسیرهای مثبت و طرحواره ها و شناخت واژه هایی که قابلیت تفسیر این جهان هستی را به شکل مناسب و کلی دارا هستند،‌ در نظر می گیرند.(9)
1 ـ 1ـ 1 دیدگاه نگارنده:
تعاریف یاد شده پیرامون بهداشت روان، ‌از جهات متعدد قابل نقد و بررسی و اضافات است؛ چرا که این تعاریف جامع افراد نیست. تعریفی که به نظر نگارنده،‌ جامع و کامل است بدین شرح است:
بهداشت روان، اصول،‌ قواعد و روشهایی است که در طی چهار مرحله،‌ فرد را از آشفتگی و پریشان حالی می رهاند و آرامش روحی،‌روانی او انسجام شخصیتی را برای افراد به ارمغان می آورد. آن چهار مرحله بدین ترتیب است.

مرحله اول:

تأمین،‌ ایجاد و حفظ: این مرحله بیشتر به جنبه های بهداشتی و سعی در ایجاد عوامل سلامتی و پیشگیری قضیه اشاره دارد؛‌چرا که پیشگیری مقدم بر درمان است.

مرحله دوم:

تعادل: بعد از سپری کردن مرحله اول، ‌فرد باید به دنبال تعادل شخصیتی و روانی باشد.

مرحله ی سوم:

مهمترین مرحله در رسیدن به هدف،‌ مرحله سوم است. در این مرحله شخص باید عواملی را که منجر به آرامش روانی می باشد به عبارت دیگر، ‌ما حصل مراحل قبل را در خود تقویت نماید.

مرحله ی چهارم:

تکامل: اخرین مرحله،‌ تکامل است و آن سیر حرکت تکاملی است برای رسیدن به تکامل نفس. فرد در این بخش به ویژگیهای نهان شخصیتی خویش پی می برد و با درمان بیماریها و کاستیهای نفسانی خویش،‌ به مرحله کمال و انسجام نائل می گردد.
1ـ 2 مفهوم شناسی حجاب و عفاف:
«حجاب» و «عفاف» هر دو به معنای منع و امتناع است. حجاب به معنی پوشش، چادر، پرده،‌ چادر زنان، ‌نقاب،‌روبند،‌ روپوش، حائل و حاجز و هر گونه پرده یا وسیله جدا سازی است. شاید ساده ترین تعریف حجاب همان منع و بازداری باشد؛ ‌با این تفاوت که منع و بازداری در حجاب،‌ مربوط به ظاهر است،‌ ولی منع و بازداری در عفاف مربوط به باطن و درون است.(10) البته از نگاه معصومان(علیه السلام) شخص عفیف کسی است که آثار عفت و پاکدامنی در اعضا و جوارح،‌ رفتار و کردار و خلاصه در تمام شئون زندگی اش حکمفرما باشد.(11)
1ـ2ـ1 حجاب قرآنی: در قرآن برای تشریع حجاب و حدود آن، ‌آیاتی چند وجود دارد که به برخی از آنان اشاره می کنیم.
خداوند سبحان در آیه ی 59 سوره احزاب می فرماید: «یاایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین و کان الله غفوراً رحیما؛‌ ای پیامبر، به زنان و دخترانت و نیز به زنان مؤمن بگو خود را بپوشانند تا شناخته نشوند و آزار نبینند. و خداوند بخشنده و مهربان است.»(12)
«جلاب» که در این آیه شریفه آمده است،‌ به معنای پوشش سراسری است. علامه طبرسی در ذیل این آیه چنین می نویسد،‌ بنگرید:
جلباب، ‌عبارت از روسری بلندی است که هنگام خارج شدن از خانه،‌ زنان به وسیله آن سر و صورت خود را می پوشانند... مقصود این است که با روپوشی که زن بر تن می کند،‌ محل گریبان و گردن را بپوشاند اکثر لغت شناسان،‌ جلباب را چیزی شبیه به چادر معنا کرده اند.(13) در آیه فوق کلمات دیگری نیز به کار رفته (مانند جیب و خمار) که تحقیق در آنها نشان می دهد که قرآن چه اندازه در تبیین حدود حجاب زنان،‌ دقیق و جامع سخن گفته است. از سیاق و روح این آیه شریفه می توان دریافت که بخش مهمی از امنیت روحی و اجتماعی زنان و ایمنی از آزار ناکسان،‌ در گرو پوشاندن است.
نیز در سوره نور به تفصیل درباره حجاب و حرمت نگاه به نامحرمان سخن به میان آمده است،‌ بنگرید:
«قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون(30) به مردان مؤمن بگو که چشمان خویش فروگیرند و شرمگاه خود نگه دارند. این برایشان پاکیزه تر است. زیرا خدا به کارهایی که می کنند آگاه است(30) و به زنان مؤمن بگو که چشمان خویش فروگیرند و شرمگاه خود نگه دارند و زینتهای خود را جز آن مقدار که پیداست آشکار نکنند و مقنعه های خود را تا گریبان فروگذارند و زینتهای خود را آشکار نکنند،‌ جز برای شوهر خود یا پدر خود یا پدر شوهر خود یا پسر خود یا پسر شوهر خود یا برادر خود یا پسر برادر خود،‌ یا پسر خواهر خود یا زنان همکیش خود، یا بندگان خود، یا مردان خدمتگزار خود که رغبت به آن ندارند،‌ یا کودکانی که از شرمگاه زنان بی خبرند. و نیز چنان پای بر زمین نزنند تا آن زینت که پنهان کرده اند دانسته شود. ای مؤمنان، همگان به درگاه خدا توبه کنید، باشد که رستگار گردید(14).
و در سوره احزاب،‌ آیه 32 خطاب به همسران پیامبر چنین آمده است:
«یا نساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولا معروفا؛‌ ای زنان پیامبر، ‌شما همانند دیگر زنان نیستید، ‌اگر از خدا بترسید. پس به نرمی سخن مگویید تا آن مردی که در قلب او مرضی هست به طمع افتد. و سخن پسندیده بگویید»(15).
در آیات یاد شده،‌ از چند نوع حجاب، ‌سخن به میان آمده است:
1 ـ نگاه عفیف: «قل للمومنین یغضوا من ابصارهم؛‌ به مردان مؤمن بگو که چشمان خویش فروگیرند». نگاه غیر عفیف و شهوت آلود،‌ بذر شهوت را در دل می افشاند.(16)
«قل للمومنات یغضضن من ابصارهن؛ به زنان مؤمن بگو که چشمان خویش فرو گیرند».
2ـ گفتار عفیف: «فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض؛ پس به نرمی سخن مگویید تا آن مردی که در قلب او مرضی هست به طمع افتد».
3ـ کردار عفیف: «و لا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن؛‌ نیز چنان پای بر زمین نزنند تا آن زینت که پنهان کرده اند دانسته شود».
2 ـ اهمیت و ضرورت بهداشت روان:
عدم وجود سلامت و بهداشت روان در اکثریت جوامع بشری و فشارهای ناشی از برخی عوامل بازدارنده، ‌یکی از عواملی است که ضرورت این موضوع را بر همگان گوشزد می نماید.
این مسئله مورد پذیرش تمام عقلاست که حل مسائل ملی و بین المللی تا حد زیادی به روشن بینی در زمینه روح و روان بشر و جلوه های گوناگون آن بستگی دارد؛ ‌چرا که وجود یک جامعه سالم و جامعه ای عاری از هر گونه پریشان حالی‌، مشکلات و مصیبتها،‌ منوط به داشتن افرادی سالم از لحاظ جسم و روان است. بدین ترتیب،‌ این موضوع،‌ از موضوعاتی است که پیش روی محققان است.
بهداشت و سلامت روانی یکی از نیازهای اجتماعی است و در شرائط کنونی جوامع و گسترش و تعمیق روابط روز افزون ارتباطات انسانی در سطوح بین المللی، ‌این نکته احساس می شود که عوامل بر هم زننده تعادل، آرامش روان و علل پدید آوردنده بحرانهای روانی،‌ افزایش و پیچیدگی خاصی یافته و احساس نیاز فردی و اجتماعی به سلامت و آرامش روانی، افزایش روز افزونی یافته است. بدیهی است هر گونه تلاش در زمینه دستیابی به آرامش و سلامت روان، ‌مستلزم پژوهش ها و تحقیقات وسیع پژوهشگران و محققان و به کار بستن نتائج پژوهش ها توسط دستگاههای اجرایی است.
رابطه بهداشت روان افراد با دیگر بخش ها و عوامل تأثیر گذار جامعه،‌ رابطه مستقیم است و اینان لازم و ملزوم یکدیگرند. چون شرایط مختلف اجتماعی، ‌اقتصادی،‌ سیاسی، فرهنگی، و... متأثر از بهداشت روان افراد جامعه است. سازمان جهانی بهداشت(17)(1990)، ‌ضمن توجه دادن مسئولان کشورها به تأمین سلامت و بهداشت روانی افراد،‌ همواره بر این مهم تأکید دارد که میزان شیوع اختلالات روانی در کشورهای صنعتی و کشورهای در حال توسعه،‌ رو به افزایش است و این در حالی است که در برنامه ریزیهای توسعه اجتماعی و اقتصادی، ‌پائین ترین اولویت به آنها داده شده است. دلیل این افزایش را تا حدی زیادی می توان وابسته به رشد روز افزون جمعیت،‌ تغییرات سریع اجتماعی همچون شهرنشینی،‌ فروپاشی خانواده ها ی گسترده و مشکلات اقتصادی دانست.
تأمین سلامتی اقشار جامعه یکی از مسائل اساسی هر کشور است که باید آن را از سه بعد جسمی،‌ روانی و اجتماعی مد نظر قرار داد. با توجه به افزایش بیماران روانی در سراسر جهان،‌ زیانهای مالی و معنوی ناشی از این بیماریها و همچنین کمبود تسهیلات،‌ امکانات و نیروهای تخصصی لازم برای ارائه خدمت به آنها به نظر می رسد که انجام خدمت پیشگیرانه در این زمینه ضروری است و تأمین بهداشت روانی افراد به عنوان یک قدم مثبت اجتماعی،‌ اقتصادی‌، پزشکی و بهداشتی برای تمام کشورها و ملتها جنبه الزامی دارد.(18) حال که اهمیت بهداشت روان بر همگان آشکار گردید، ‌بایسته است که در تأمین بهداشت روانی، تلاش نماییم. اما یکی از مهمترین عامل ایجاد بهداشت روان در اجتماع،‌ حجاب و عفاف است که تا حد زیادی از بیماری های روانی اخلاقی جامعه را می کاهد.

ب) نقش حجاب در تأمین بهداشت روانی جامعه:

از نظر اسلام محدودیت کامیابی های جنسی به محیط خانوادگی و همسران مشروع،‌ علاوه بر اینکه برای زن نقش دفاعی دارد(19)، ‌از جنبه روانی به بهداشت روانی اجتماع کمک می کند و از جنبه خانوادگی سبب تحکیم روابط خانواده و برقراری صمیمیت کامل بین زوجین و از جنبه اجتماعی موجب حفظ و استیفای نیروی کار و فعالیت اجتماع بر می گردد و از نظر وضع زن در برابر مرد، ‌سبب می شود ارزش زن در برابر مرد بالا رود.
حجاب در اسلام از یک مسئله کلی تر و اساسی تر سرچشمه می گیرد و آن این است که اسلام می خواهد انواع التذاذهای جنسی در محیط خانوادگی و در کار به ازدواج قانونی اختصاص یابد و اجتماع منحصراً برای فعالیت و کار باشد.
از بعد دیگر حجاب،‌ از خود بیگانگی جلوگیری می کند و مقدمه خود شناسی و در نتیجه خداشناسی و قرب به حق تعالی می گردد.
«نظام آفرینش به گونه ای طراحی شده است که هر موجودی در آن مسئولیتی دارد. این مسئولیت با طبیعت و کیفیت وجودش تناسب کامل دارد. زیرا ایفای هر مسئولیتی متوقف بر عطایا و مواهب مناسب و لازم برای آن مسئولیت است.
پروردگار جهان بر اساس داده های طبیعی و فطری انسان مسئولیت هایش را تنظیم فرموده است و با اعطای اختیار، انسان را در انتخاب راه آزاد گذاشته است.
دست تدبیر آفرینش عفت و حیا را در نهاد زن،‌ فطری ساخت؛‌ بنابراین ایفای همه مسئولیتهای زن متوقف بر حفظ این امر فطری است،‌ به همین جهت خداوند حجاب را واجب نمود تا امر درونی با حفظ بیرونی محفوظ گردد و زن برای انجام وظایف طبیعی اجتماعی خود مهیا شود. آری خداوند می خواهد این موجود لطیف را با حجاب بینند و او را با این پوشش دوست دارد. چه زیباست پیوند میان خدا و بنده اش! به همین جهت آنگاه که زن در پیشگاه معبودش حاضر می گردد و به نمازی می ایستد تا با خدایش سخن بگوید، ‌باید حجاب را به طور کامل رعایت نماید تا نماز و نیایشش صحیح بوده و مقبول خداوند قرار گیرد»(20).
حجاب پرچم اسلام است و زنان پرچمدار آن؛‌ حجاب تعظیم شعائر اسلامی است: «ذلک ومن یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب؛‌و هر کس شعائر خداوند را تعظیم کند، این امر نشانه پاکی قلب و تقوای درونی اوست»(21).
بنابراین حجاب بهترین و تنها لباس حضور در پیشگاه پرودگار است.(22)
10 ـ اثرات و فوائد حجاب در اجتماع:
1ـ1 حجاب و سلامت اخلاق جامعه:
هر چه گرایش جامعه به حجاب شدت یابد،‌ از مفاسد اخلاقی و اجتماعی(23) و بسیاری از ناهنجاریهای روحی، رفتاری(24) کاسته می شود. سلامت اخلاق جامعه،‌ از اهداف عالییه اسلام است. حجاب زن،‌ به نص قرآن کریم،‌ عفاف اوست و عفاف او، ‌خدمتی است به سلامت جامعه(25).
زن با پوشش شرعی خود،‌خانواده را استوار و پابرجا می سازد و بیهوده، ‌افراد را تحریک نمی کند و هوس ها را بر نمی انگیزد و مردها را به مفسده نمی کشاند. زن با پذیرش حجاب اسلامی، بزرگترین و ارزنده ترین خدمات را به خانواده و جوان ها و بالاخره جامعه می کند؛‌ زیرا اخلاق و پاکی و فضیلت را رونق و رواج می بخشد. زنانی که جسم خود را پر بهاتر از آن می دانند که اجازه دهند، ‌هر چشمی از آن تمتع گیرد،‌ هر هوسی بدان گرایش یابد،‌ بر مسند والای فضیلت نشسته اند.
کار این گونه زنان،‌ پیامبر گونه است؛ زیرا بعثت پیامبران،‌ به منظور تکمیل و تتمیم اخلاق است.(26)
اسلام از بی حجابی و بدحجابی بیزار و متنفر است؛‌ زیرا اینها هستند که با متزلزل کردن اخلاق و فضیلت، اسلام را در بین مردم، ‌ضعیف و لگدمال می کنند. و از همه مهمتر ارزش خود را در جامعه به حراج گذارده و خود را با کالا، ‌همانند می کنند و همزمان با این خودفروشی،‌ از جاذبه جنسشان نیز کاسته می شود.(27) و از بعد دیگر این کار آنان نوعی خیانت به امنیت روانی همسرشان تلقی می شود.(28)
منتسکیو، ‌حقوقدان و دانشمند فرانسوی، درباره تأثیر مخرب مخدوش شدن عنصر حجاب و عفاف در امنیت روانی و اخلاقی می گوید: «از دست رفتن عفت زنان به قدری تأثیرات بد و معایب و نواقص تولید می کند و روح مردم را فاسد می سازد که اگر کشوری دچار آن شود،‌ بدبختی زیادی از آن ناشی می گردد؛ به همین جهت،‌ قانون گذاران با وجدان، ‌همواره عفت را به زنان توصیه می کنند و از آنها وقار و رعایت موازین اخلاقی را توقع دارند»(29). به عنوان نمونه بیماری های روانی در کشورهای غربی بسیار بیشتر از کشورهایی است که افراد آن، ‌حریم عفت و حیا و حجاب را رعایت می کنند.(30) و در فرهنگ غرب مادی گرا، ‌زن کالا دانسته شده و با تراضی زن و همسر،‌ متهم به زنا تبرئه شده و پرونده مختومه می گردد که نظیر آن در جاهلیت هم کمتر رواج داشت.(31)
بدین سان،‌ زنان با حجاب،‌ خدمتگذار واقعی دین و اخلاق هستند و به تعبیر امام خمینی، دامان زنان،‌ دامان تربیت نسل است و پاکدامنی آن سبب پاکی نسل می شود.(32) و در مقابل،‌ زنان بی حجاب و بد حجاب، ‌عامل براندازی و بنیان کنی دین و اخلاق هستند.
1ـ 2 حجاب و مسئولیتهای اجتماعی:
«هر فردی در برابر جامعه خود مسئول است. این مسئولیت، عام است؛‌ یعنی هم شامل زنها می شود و هم شامل مردها. پاره ای از مسئولیت های زنان به حجاب آنان بستگی دارد. زن اگر حجاب داشته باشد، بار این گونه مسئولیت ها را بر دوش می گیرد و شخصیت و عظمتش بالا می رود؛ اما اگر جامه ی مقدس حجاب را از تن بدرد، از عهده انجام این گونه مسئولیت ها، ‌بر نمی آید»(33).
اسلام به زن اجازه فعالیتهای اجتماعی هر چه بیشتر را داده است و در روایات متعدد جواز حضور در بیرون از خانه، ‌منعکس شده است.(34) البته بهتر آن است که در محیط مختلط حضور نیابند؛‌‌(35) ولی زن باید این فرصت را با بی عفتی و بی بند وباری به تهدید تبدیل نکرده و تلاش حداکثری و مضاعف از خود نشان دهد و جایگاه والا و حقیقی خود را بر همگان ظاهر سازد.
1ـ3 حجاب و استحکام شخصیت اجتماعی زن:
یکی از مهمترین اثرات حجاب،‌ استحکام شخصیت زن در اجتماع و در نهاد خانواده است. بدین سان سوءظن ها از بین رفته و اطمینان مرد به زن بیشتر شده و با تن دادن به هر مصیبت و مشکلی،‌ سعی می کند از حریم خانوادگی خود دفاع کند.(36)
اسلام مخصوصاً‌ تأکید کرده است که زن هر اندازه متین تر و با وقارتر و عفیف تر حرکت کند و خود را در معرض نمایش برای مرد نگذارد، بر احترامش افزوده می شود. در ادیان آسمانی پیشین و فرهنگهای متمدن،‌همواره رعایت عفت و حیا (حجاب) و وجود حریم بین زن و مرد،‌ مورد تأکید بزرگانشان بوده است.(37)
به طور کلی اشیایی که که در همه جا یافت می شود و دسترسی به آن به آسانی صورت می گیرد، ‌از ارزش کمتری برخوردار است. از طرفی بشر همواره اشیای ذی قیمت خود را از دسترس دیگران دور نگه می دارد و به شیوه ای خاص از آن مراقبت می نماید. اسلام که زن را گوهر گرانبهای هستی و دارای شخصیت کامل انسانی می داند،‌ حجاب را همچون صدف بهترین وسیله برای حفظ و ثبات آن شخصیت معرفی کرده است. آنان که زنان را تشویق به آرایش و تزیین و نمایش زیباییهای جسمی خود می نمایند، ‌درحقیقت زن را فاقد شخصیت و روح انسانی می شمارند که باید با تزیین و نمایش زیباییهای جسمی،‌ منزلت اجتماعی مناسب خویش را به دست آورد. قبل از اسلام، نه تنها زنان ارزشی نداشتند؛‌ بلکه داشتن یک دختر،‌ ننگ به حساب می آمد: «و اذا بشر احدهم بالانثی ظل وجهه مسودا و هو کظیم؛ و چون به یکیشان مژده دختر دهند، ‌سیه روی شود و خشمگین گردد.»(38)
در چنین جامعه ای بی حجابی که علامت آن بی ارزشی بود،‌ رواج داشت. اسلام،‌ مقام زن را بالا برد و شخصیت او را مورد تکریم قرار داد و با آوردن قانون حجاب حفظ و دوام این شخصیت را برای همیشه تأمین کرد.
بر این اساس،‌ حجاب وسیله ای است در خدمت زن تا موفقیت خویش را در جامعه تحکیم کرده و شخصیت و احترام خویش را فزونی بخشد. ویلیام جیمز رونشناس معروف‌، در تأیید این مطلب چنین می گوید: «زنان دریافتند که دست و دل بازی،‌ مایه ی طعن و تحقیر است. این امر را به دختران خود یاد دادند.»(39)

حجاب و آزادی زن:

«اینکه زنان باید حجاب را رعایت کنند، زور و دستوری از ناحیه ی مردان نیست تا آزادی آنان را سلب کنند،‌ بلکه وظیفه شرعی آنان است که حجاب را رعایت کنند. زنان با حجاب در فعالیتها و رفت و آمدهای خود،‌آزادترند،‌ زیرا مردان بوالهوس اطمینان دارند که اینها،‌ طعمه و ملعبه نمی شوند؛‌ بنابراین کمتر بر آنها ایجاد مزاحمت می کنند. زن با حجاب،‌ مظهر عفاف شناخته شده است و لذا در خانه و خارج خانه مزاحمتی ندارند و آزادانه دنبال کارها و مسئولیت های خویش است»(40).
قرآن کریم در دو مورد به این مطلب اشاره کرده است. یکی اینکه می فرماید:
«یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین و کان الله غفورا رحیما؛ ‌ای پیامبر؛‌ به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که چادر خود را بر خود فرو پوشند. این مناسب تر است، تا شناخته شوند و مورد آزار واقع نگردند. و خدا آمرزنده و مهربان است»(41).
بنابراین بی حجابی و بدحجابی،‌ برای زنها ایجاد مزاحمت می کند؛‌ اما هنگامیکه اهل حجاب و عفاف باشند، ‌مزاحمتی بر آنان نیست.

نتیجه گیری:

حجاب،‌ به عنوان یکی از اصلی ترین شعائر دینی است که اثرات مثبت فراوانی را برای خانواده و جامعه به دنبال دارد. از جمله این اثرات،‌ تأمین بهداشت روانی اخلاقی جامعه است. بدین سان که حضور حجاب در جامعه باعث می شود بسیاری از بیماری های روانی از بین رفته و یا درمان شده و بهداشت روانی،‌ جایگزین آن گردد.

پی‌نوشت‌ها:

* کارشناس ارشد قرآن و حدیث
1ـ بهروز میلانی فر، بهداشت روانی، ‌ص 35.
2ـNORMALIT-77
MASLOW78-3
4-ابراهام مزلو، به سوی روانشناسی بودن، ترجمه احمد رضوانی، ص 54.
5ـ هارولد کاپلان و بنیامین سادوک و جک و گرب، خلاصه روانپزشکی،‌ترجمه نصرت الله پورافکاری، ‌ص 24.
6ـid
7ـEgo
8-superego
9ـ کریس بورین، ‌بنیادهای شناختی روانشناسی بالینی، ‌ترجمه علیلو و بخشی پور و صبوری مقم، ص 56.
10ـ نک؛ خلیل ابن احمد فراهیدی، کتاب العین،‌ ذیل ماده حجب.
11ـ نک؛ جمعی از دوشیزگان و بانوان، راه گریز از شور بختی،‌ ص 142.
12ـ احزاب/59.
13ـ خلیل ابن احمد فراهیدی، ‌کتاب العین، ج6، ‌ص 132.
14ـ نور/30 ـ 31
15ـ احزاب/32.
16ـ نک؛‌ هاشم بحرانی،‌ البرهان، ‌ج3، ‌ص 129؛‌ علی بن ابراهیم قمی، تفسی قمی،‌ ج2، ص 101؛‌ ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (الصدوق)، من لا یحضر الفقیه، ص 18؛‌ محمد سبزواری، جامع الاخبار، ص407.
17ـ world heith organization
18ـ احمد علی نور بالا و همکاران، ‌نگاهی بر سیمای بهداشت روان در ایران، ‌ص 20 ـ 23.
19ـ ر.ک: احمد صبور اردوبادی،‌ آیین بهزیستی اسلام، خودآرایی، ‌پوشاک سیاه و مسئله حجاب، ج3،‌ص 75.
20 ـ روح الله خمینی، ‌ترجمه تحریر الوسیله، ‌ج1،‌ ص 142.
21ـ حج/32
22ـ علی محمدی آشنایی، مسئله حجاب، ص 80.
23ـ نک؛ حسین مظاهری،‌ اخلاق در خانه،‌ ص 168.
24ـ نک؛ محمد محلوجی، نهاد خانواده در اسلام، ‌ص 13.
25ـ نک؛ ‌سید جواد مصطفوی،‌ حجاب و آزادی، 45.
26ـ نک؛‌ محمد بن سعد (کاتب الواقدی)، الطبقات الکبری، ج1، ‌ص 193.
27ـ نک؛ عبدالکریم شیرازی، مظلومیت زن در طول تاریخ، ‌ترجمه لاله بختیاری و محمد حسن تبرائیان، ‌ص 78.
28ـ نک؛‌ مهدی مشایخی،‌ پاسداران عفت، ‌صص 83 ـ 84
29ـ سید مجتبی هاشمی رکاوندی،‌ مقدمه ای بر روانشناسی زن، ‌ص 198.
30ـ نک؛ علی پریور، ‌نابسامانیهای روانی و بیماریهای حاصل از آن، ص 70.
31ـ نک؛ عبدالله جوادی آملی، زن در آیینه جلال و جمال، ص 46 ـ 53
32ـ نک؛ سید روح الله خمینی، جایگاه زن در اندیشه امام، ‌ص 120 ـ 121.
33ـ سید جواد مصطفوی،‌ حجاب و آزادی، ‌45.
34ـ نک؛ ‌مسلم بن حجاج، ‌صحیح مسلم، ‌ج7،‌ ص 6؛ ‌برای مطالعه بیشتر ر.ک؛ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ‌ج19، ص 548.
35ـ نک؛ سلیمان بن اشعث سجستانی،‌ سنن ابوداوود؛ ‌ج1،‌ ص 19.
36- نک؛ علی قائمی، خانواده و مسائل همسران جوان، ‌ص 249؛ ‌مجید رشید پور،‌ تعادل و استحکام خانواده،‌ صص 186-191.
37ـ نک؛ اسدالله محمدی نیا، ‌بهشت جوانان، ‌ص 180 ـ 187.
38ـ نحل/58.
39ـ علی محمدی آشنایی، ‌مسئله حجاب، ‌ص 35.
40ـ مرتضی مطهری، مسئله حجاب، ‌ص 99 ـ 100.
41- احزاب/59.

منبع: فصلنامه قرآنی کوثر - ش 37